منافقان زینب را با چادرش خفه کرده بودند...
جمعه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۱، ۱۱:۰۸ ب.ظ
باید می رفتم و دخترم را می دیدم. جنازه ی زینب را به سردخانه پزشکی قانونی برده بودند.ماباید برای شناسایی به آنجا می رفتیم. من یخ کرده بودم و هیچی نمی گفتم. آنقدر در دنیای خودم با زینب حرف زدم که نفهمیدم کی به سردخانه رسیدیم. دخترم آنجا بود؛با همان لباس قدیمی اش،با روسری سرمه ای و چادر مشکی اش.منافقین او را با چادرش شهید کرده بودند. با چادر،چهار گره دور گردنش بسته بودند.
کنارش نشستم و صورتش را،صورت لاغر و استخوانی اش را،چشم هایش را یکی یکی بوسیدم.لب هایش را بوسیدم.سرم را روی سینه ی زینب گذاشتم. قلبش نمی زد. بدنش سردِ سرد بود...
منافقین زینب را با چادرش خفه کرده بودند که عملا نفرت خودشان را از دخترهای باحجاب نشان دهند.
(راز درختِ کاج ،خاطرات مادر زینب کمایی)
دل نوشت: حس غریبی داشتم با خوندن این خاطره
خواهش نوشت: اگه تونستید حتما این کتاب رو تهیه کنید و بخونید.