مَن لی غَیرُک...

السلام علیک یافاطمة الزهراء

مَن لی غَیرُک...

السلام علیک یافاطمة الزهراء

مَن لی غَیرُک...

طبقه بندی موضوعی
این مطلب، ادامه دارد...

۱۶ نظر ۰۲ دی ۹۲ ، ۲۰:۱۲
خانم چادری


حســـــین عشـــــــق منــــــــــی....


وقتی به کربلا بازگشتی، دیگر نه علم داری بود و نه علی اکبری...

دیگر خیمه ها سوخته نبودند...

دیگر حسینت را ندیدی...

این روزها که به کربلا میرسند، همانطور که خودتان فرمودید، عاشقان حسینت مانند زنان شوهرمرده شیون و زاری به راه می اندازند. می دانی عمه جان! انگار همه شان  تشنه اند شنیده ام آن جا حرمش دریاست بزرگ و عمیق... شنیده ام سیراب میشوند وقتی به بارگاه حسین تشنه لبت میرسند...

غرق میشوند ... 


عطشش دارد دیوانه ام میکند عمه سادات.... من تشنه ام...

۱۲ نظر ۰۱ دی ۹۲ ، ۱۶:۲۶
خانم چادری

وضع حجاب را،وضع عفاف را، وضع تقیدات و پایبندی را خانمها باید مراقبت کنند؛ این وظیفه است. خودنمائی و جلوه فروشی، یک لحظه است و آثار سوء آن برای کشور، برای جامعه، برای اخلاق،حتی برای سیاست ،آثار مخرب و ماندگار است؛ درحالی که ملاحظه ی عفاف، ملاحظه ی حدود شرعی در رفتار و حرکات بانوان، اگر چنانچه سختی ای داشته باشد، سختیِ کوتاهی است، اما آثارش، آثار عمیق و ماندگاری است. خود خانمها خیلی باید مراقبت کنند مسئله ی حجاب را، مسئله ی عفاف را؛ وظیفه ی آنهاست، افتخار آنهاست، شخصیت آنهاست.*




* : کتاب واجب فراموش شده (راهبردهای مقام معظم رهبری در زمینه ی امر به معروف و نهی از منکر)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ضربدر نوشت

سطر سطر این کتاب پرهست از نکته های دقیق و خیلی مهم. من باب امر به معروف و نهی از منکر که همان طور هم از اسم کتاب پیداست، واقعا یک واجبِ فراموش شده ست  !هرآنچه دلتان بخواد از مسئله امر به معروف و نهی از منکر، از سخنان حضرت آقا دراین کتاب جمع آوری شده .

حتما بخوانید.

۲۱ آذر ۹۲ ، ۱۰:۱۳
خانم چادری
- چادری بود. در خیابان و محیط خارج از خانه همیشه چادر بر سر داشت و برای چادرش احترام قائل بود. محل کارش ، محیطی بود که  هر روز با افراد متفاوتی سر و کار داشت و پشت میز نشین بود. خیلی از صندلی اش جابجا نمی شد مگر برای استراحت و خوردن غذا. چادرش رو تا میکرد و میگذاشت در کیفش. معتقد بود که همکاران آقا مثل برادرش هستند و با مانتوی بلند و گشاد و مقنعه ی بلند ، لزومی به پوشیدن چادر نیست.

- چادری بود اما وقتی سوار ماشینش میشد، چادرش را تا میکرد و میگذاشت روی صندلی. میگفت هنگام رانندگی چادر برایش سخت است، دست و پاگیرش می شود.

- چادری بوداما وقتی مهمان داشتند یا مهمانی میرفتند، مانتوی بلند یا لباسی مناسب  میپوشید و چادرش را آویزان میکرد. معتقد بود پوشیدن چادر جلو نامحرم های فامیل لزومی ندارد اما باید جلوی نامحرم های غریبه چادر به سر کرد.

- چادری بود اما در کلاس چادرش رو تا میکرد و پشت صندلی اش، آویز میکرد معتقد بود در کلاس که سرجایم نشسته ام، الزامی به پوشیدن چادر نیست.

- چادری بود اما وقتی برای تفریح به کوه یا جنگل یا پارک می رفتند، چادرش را تامیزدو ...


××: نظر شما چیه؟ میشه هم چادری بود و هم نبود!!؟
××: نامحرمِ غریبه، چقدر نامحرم تر از نامحرمِ آشناست؟!
××: چقدر برای خدا چادر میگذاریم، نه برای خودمون!؟ (+)

۳۰ نظر ۱۵ آذر ۹۲ ، ۱۸:۱۲
خانم چادری

غبار ماتم تو آبرو بمن بخشید

به عالمی ندهم این غبار ماتم را
به نیم قطره ی اشک محبتت ندهم
اگر دهند به دستم تمام عالم را

                    به یمن گریه برای تو روز محشر هم

                          خموش میکنم از اشک خود جهنم را

                                اگر بناست دمی بی تو بگذرد عمرم

                                               هزار بار بمیرم نبینم آن دم را

منو جدا شدن از کوی تو خدا نکند

خدا هر آنچه کند از تو ام جدا نکند ...

«حدیث عشق تو دیوانه کرده عالم را، به خون نشانده دل دودمان عالم را»

موافقین ۱۳ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۲ ، ۲۰:۴۱
خانم چادری